سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 موعود

روز قدس

پنج شنبه 89 شهریور 11 ساعت 10:10 عصر

بِسمِ اللهِ الرَحمَنِ الرَحِیمِ

وَقَضَینَآ اِلَی بَنِی اِسرَآئیلَ فِی الکِتَابِ لتُفسِدُنّ فِی الاَرضِ مَرَّتَینِ وَ لَتَعلُنَّ عُلُواً کَبِیراً(4)

فاِذاَ جآءَ وَعدُ اُولهُمَا بَعَثنَا عَلَیکُم عِبَادَنآ اُولِی بَاسٍ شَدیدٍ فََجَاسُوا خِلالَ الدّیَارِ وَکَانَ وَعداً مَفعُولاً(5)

....

 

فَاِذَا جَآءَ وَعدُ الاخِرَهِ لِیَسُواُ وُجُوهَکُم وَ لِیَدخُلُوا المَسجِدَ کَمَا دَخَلوُهُ اَوَّلَ مَرَهٍ وَ لِیُتَبِّرُوا مَا عَلَوا تَتبِیراً(7)

 

و به بنی اسرائیل در کتاب(تورات) خبر دادیم که دو بار در این سرزمین تباهی می ورزید و گردنکشی بزرگی می کنید.(4)

وچون وعده نخست آن دو(تباهی)فرا رسد بندگانی سخت جنگاور را که داریم بر شما بر می انگیزیم که درون خانه ها را جست و جو می کنند و این وعده ای انجام یافتنی است.(5)

....

 

و چون وعده فرجامین فرا رسد(بندگانی دیگر را می فرستیم) تا چهره هایتان را اندوهبار گرداند و در مسجد(الاقصی) وارد گردند چنانکه بار نخست وارد آن شده بودند وتا بر هر چه دست یابند از میان بردارند.(7)

 

اگر همه مسلمین با هم وحدت کلمه داشته باشند قضیه قدس و قضایای افغانستان پیش نمی آید.

                                                              امام خمینی(ره)

 


نوشته شده توسط : شیخ محمد

نظرات دیگران [ نظر]


حاج منصور

پنج شنبه 89 شهریور 11 ساعت 11:45 صبح

دیشب رفته بودم مسجد ارک خیلی خوش گذشت حاجی که شروع کرد یهو جمعیت دو برابر شد نفهمیدم اینهمه آدم کجا بوده.

ولی انصافا خیلی زیبا خواند کلی حال کردم

اصلا هم سیاسی حرف نزد

برخلاف جوی که پشت سرش درت کرده اند

اما خوب راجع به سندیت حرفها که جای بحث دارد و به این سادگی ها نمی شه حرف زد

 


نوشته شده توسط : سید

نظرات دیگران [ نظر]


سلام

جمعه 89 شهریور 5 ساعت 4:22 عصر

سلام بر اهالی دهکده ی جهانی

ما هم حسب الامر وظیفه پا در این میدان وسیع قرار دادیم

اللهم انصرنا 

صبح بی‌تو رنگ بعد از ظهر یک آدینه دارد
بی‌‌تو حتی مهربانی حالتی از کینه دارد
بی‌تو می‌گویند تعطیل است کار عشقبازی
عشق اما کی خبر از شنبه و آدینه دارد
جغد بر ویرانه می‌خواند به انکار تو اما
خاک این ویرانه‌ها بویی از آن گنجینه دارد
خواستم از رنجش دوری بگویم یادم آمد
عشق با آزار خویشاوندی دیرینه دارد
روی آنم نیست تا در آرزو دستی برآرم
ای خوش آن دستی که رنگ آبرو از پینه دارد
در هوای عاشقان پر می‌کشد با بیقراری
آن کبوتر چاهی زخمی که او در سینه دارد
ناگهان قفل بزرگ تیرگی را می‌گشاید
آنکه در دستش کلید شهر پر آیینه دارد
قیصر امین پور


نوشته شده توسط : سید

نظرات دیگران [ نظر]